چگونه براي كارمندان هدف‌گذاري كنيم؟

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را براي تبديل شدن به آدم موفق

چگونه براي كارمندان هدف‌گذاري كنيم؟

۷۹ بازديد ۰ نظر

چگونه براي كارمندان هدف‌گذاري كنيم؟

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع: Wall Street Journal

مديران در هر سازمان و كسب وكاري بايد در وهله اول به سوالات زير پاسخ دهند:

– ما چه كاري بايد انجام دهيم؟

– ماموريت سازماني كه من مديريت آن را به عهده دارم، چيست؟

– استراتژي انجام اين ماموريت چيست؟

– در راستاي اين استراتژي‌ها و ماموريت‌ها، اهداف من براي آينده چيست؟

– اهداف كلي براي تمام اعضاي گروهم چيست؟ اهدافي كه براي تك تك افراد دارم، چيست؟

 سليم خليلي مدرس و مشاور حوزه كسب و كار و برگزار كننده دوره هاي MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همكاري دانشگاه هاي داخلي و خارجي، اين مطلب را براي شما انتخاب كرده است 

شايد اين سوالات واضح به نظر برسد. اما بايد بدانيد كه بسياري از مديران هرگز به اين سوالات اساسي توجهي نمي‌كنند. آنها در حالي مسووليت را به عهده مي‌گيرند كه اهداف و استراتژي‌ها از طرف عوامل بيروني به آنها ابلاغ مي‌شود. اين عوامل بيروني ممكن است رييس آنها يا رييس كل سازمان باشد يا شايد هم در سايه موقعيت و شرايط سازمان ايجاد شده باشند. اين مديران در تمام دوره كاري خود مشغول واكنش نشان دادن هستند، واكنش نسبت به دستوراتي كه از بالا صادر مي‌شود، واكنش نسبت به فشارها و مشكلاتي كه از پايين وارد مي‌شود يا واكنش نسبت به تقاضاي مصرانه‌اي كه از يك محيط كاري پرمشغله انتظار مي‌رود.

اگر به عنوان يك مدير، تنها كاري كه انجام مي‌دهيد واكنش نشان دادن باشد، قطعا شكست خورده‌ايد. شما بايد قادر به حل مشكلاتي باشيد كه به وجود مي‌آيد. شما بايد مهارت پاسخگويي به نيازها و درخواست‌هاي كساني كه براي آنها كار مي‌كنيد يا افراد گروه خود را، داشته باشيد. ممكن است ساعت‌هاي طولاني كاركنيد و طوري رفتار كنيد كه مورد علاقه و احترام كارمندان خود واقع شويد و از ديد سايرين به عنوان معياري از كارآيي سازماني باشيد؛ اما مدير موفقي نباشيد.

يكي از مشهورترين كتاب‌هايي كه تاكنون نوشته شده است، كتاب استفان كاوي با عنوان «هفت عادت افراد موثر» است كه هفت رويه‌اي كه منجر به موفقيت در زندگي شخصي و حرفه‌اي مي‌شود را تشريح مي‌كند. عادت شماره يك اين است: «عامل» باشيد. آقاي كاوي معتقد است جوهره انسان بودن، خود آگاهي، يعني توانايي تفكر و اتخاذ تصميمات مستقل درباره زندگي خود است. واكنش‌هاي شما در برابر مسائل به راحتي به واسطه طبيعت (ژنتيك) شما يا به واسطه شيوه پرورش و تربيت شما يا از طريق محيطي كه در آن كار يا زندگي مي‌كنيد، قابل تعريف نيست. بلكه واكنش‌هاي شما بايد بازتابنده توانايي شما در انتخاب مسير مناسب باشد. افراد موثر سعي مي‌كنند عامل باشند نه منفعل و به جاي اينكه در كارهايي كه نمي‌توانند انجام دهند درجا بزنند، به كارهايي مي‌انديشند كه قادر به انجام آن هستند.

مدير موثر نيز همين طور است. همه محيط‌هاي كاري، محدوديت‌هايي دارند. ممكن است شما رييس مغروري داشته باشيد، بودجه به شدت محدودي در اختيارتان گذاشته باشند، افراد كافي براي انجام كاري كه به شما محول شده است، نداشته باشيد، همچنين ممكن است در محيطي كار كنيد كه به شدت در مقابل تغيير فرهنگ سازمان مقاومت كند. شما بايد بتوانيد به عنوان يك فرد موثر خود را با شرايط هماهنگ كنيد. همه مردم تمايل دارند در مسيرهاي آشنا قدم بردارند، كارهايي را انجام دهند كه هميشه انجام مي‌دادند يا آنچه را كه ديگران به آنها مي‌گويند، انجام دهند. وظيفه شما به عنوان يك مدير موثر اين است كه كارها را از مسير بهتري انجام دهيد. شما بايد همه محدوديت‌ها را شناسايي كنيد و بدانيد كدام يك قابليت تغيير دارند و كدام يك ندارند. سپس بايد در يك مسير مثبت رو به جلو قدم برداريد كه همان عادت شماره ۲ آقاي كاوي است: «در ذهن خود، از پايان آغاز كنيد.» اگر تنها ايده‌اي را در ذهن داشته باشيد كافي نيست؛ بلكه بايد حس قوي از اينكه اين ايده شما را به كجا مي‌كشاند، داشته باشيد. شما بايد در مورد دو چيز تصميم بگيريد، به كجا مي‌رويد و به كجا رانده مي‌شويد. به طور خلاصه، شما بايد استراتژي داشته باشيد. به عنوان يك مدير، مسووليت تصميم‌گيري در مورد اهداف خودتان و گروهتان به عهده شما است. ولي اين چيزي نيست كه شما آن را به صورت ايزوله انجام دهيد. شما بايد مطمئن شويد اهدافي كه براي گروه خود در نظر مي‌گيريد منطبق بر اهداف سازماني است؛ همچنين بايد مطمئن شويد كه گروه شما آن اهداف را درك كرده، مي‌پذيرند و نسبت به آن متعهد هستند. هر چه بيشتر بتوانيد كاركنان خود را در تعيين اهداف براي خودشان و براي گروه درگير كنيد، آنها احساس تعهد بيشتري نسبت به آن اهداف خواهند داشت. اكثر مديران توصيه مي‌كنند اهداف شخصي و تيمي خود را مكتوب كرده و در بازه هاي زماني مشخص – به طور مثال هر شش ماه يا سالانه- مورد بازبيني قرار دهيد. زمان نوشتن اهداف بهتر است نكات زير را مد نظر داشته باشيد:

– اهداف بايد با ماموريت و استراتژي سازماني انطباق داشته باشند.

– اهداف بايد براي تك تك افرادي كه مسوول انجام آن هستند، پذيرفته شده باشد تا براي آنها اهميت قائل شوند.

– ميزان دسترسي به اهداف بايد قابل اندازه گيري باشد.

– اهداف بايد در چارچوب زماني تعريف شده و نقطه آغاز و پايان مشخصي داشته باشند.

– بايد به واسطه پاداش حمايت شوند.

– بايد پر چالش و در عين حال دست‌يافتني باشند.

مورد آخر بسيار حائز اهميت است. شما بايد اهدافي براي تيم خود تعريف كنيد كه دست‌يافتني باشند و دستيابي يا عدم دستيابي به آنها نبايد وابسته به اموري خارج از كنترل فرد باشد.

مترجم:بهاره شفيع زاده

دوره تخصصي ۲ هفته اي مهارت هاي كسب و كار در كشور انگليس SLS Specialist Language Services

دوره عالي مديريت كسب و كار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مديريت كسب و كار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره اي در دو بخش مشاوره فردي و كسب و كار

 

Telegram-Android-icon

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.