چرا بايد دانش سازماني را مديريت كنيم؟
محسن كرمي
قرن بيستويكم در كنار تمام پيامدهايي كه براي بشر امروزي در بر داشته است، سازمانها و شركتها را نيز بي نصيب نگذاشته و آنها را به شدت تحت تأثير قرار داده است. امروزه شاهد تغييرات سريع در فناوريها و شدت پيچيدگي محيط سازمانها هستيم.
در چنين وضعي سازمانها به منظور حفظ حيات خود ناچارند به صورت مداوم تغيير كنند تا از غافله رقبا عقب نمانند. اما اين تغيير لزوما بايد مبتني بر جمعآوري دادهها و اطلاعات مناسب از محيط و تبديل آن به دانش باشد.
سليم خليلي مدرس و مشاور حوزه كسب و كار و برگزار كننده دوره هاي MBA و DBA با مجوز وزارت علوم و همكاري دانشگاه هاي داخلي و خارجي، اين مطلب را براي شما انتخاب كرده است
طي دو دهه اخير افزايش حجم اطلاعات در سازمانها و لزوم استفاده موثر از آنها در تصميمهاي سازماني، باعث ظهور پديدهاي به نام مديريت دانش شده است. چهار عامل عمده را در ظهور مديريت دانش موثر دانستهاند:
۱) گذر از عصر سلطه سرمايههاي مادي به سلطه سرمايههاي فكري؛
۲) افزايش خارقالعاده حجم اطلاعات، ذخيره الكترونيكي آن و افزايش دسترسي به اطلاعات؛
۳) تغيير هرم سني جمعيت و خطر از دست دادن دانش سازماني به واسطه بازنشستگي كاركنان؛
۴) تخصصيتر شدن فعاليتها. فعاليتهاي مديريت دانش ابتدا در بخشهاي سيستمهاي اطلاعاتي سازمانها متمركز بود، اما با مد نظر قرار گرفتن مهارت و خبرگي كاركنان، كمكم توجه به سوي واحدهايي ديگر معطوف شد.
در اقتصاد امروز، رقابت بسيار شديدي بين سازمانها وجود دارد. تمركز اين رقابت از منابع محسوس و فيزيكي به منابع دانشي و غيرمحسوس تغيير كرده است. همچنين سياستهاي سيستمهاي اطلاعات نيز از مديريت اطلاعات به مديريت دانش تغيير كرده است. بايد دانست كه كسبوكارهايي كه ضمن دستيابي به دانش لازم، آنرا در تمام عمليات، فرآيندها و خدمات خود گسترش ميدهند، قادر خواهند بود گوي توسعه و پيشرفت را از سايرين بربايند.
سازمان دانشي به تواناييهايي دست مييابد كه قادر است از نيروي اندك، قدرتي عظيم بسازد. مديريت دانش تلاش نوين قرن موسوم به عصر دانش، براي حفظ، هدايت و افزايش هدفمند سرمايههاي دانشي سازمانها است و به اين اشاره دارد كه سرمايهگذاري در علم بهترين و بيشترين سود را به بار ميآورد.
دانش تنها منبع مطمئن براي ايجاد مزيت رقابتي پايدار است و سازمانها هر روز بيشتر به اهميت دانش به عنوان سرمايه فكري پي ميبرند. دانش هميشه براي همه مردم و سازمانها ارزشمند بوده است. اغلب سازمانها درك كردهاند كه موفقيت آنها نه به دليل داراييهاي فيزيكيشان بلكه به خاطر تجارب و مهارتهاي كاركنان آنها ميباشد. سازمانها متوجه شدهاند كه دانش آنها در مورد نحوه انجام دادن امور و ارائه خدمات به عنوان يك دارايي مهم قلمداد ميشود كه بايد همانند ساير داراييهاي ارزشمند سازمان، اين دارايي (دانش) را نيز مديريت كرد.
امروزه به موازات درك سازمانها از اين نكته كه رقابتپذيري بر پايه مديريت موثر دانش استوار است، اين علم درحال تبديل شدن به فعاليت لاينفك كسبوكار سازمانها ميباشد. يكي از دغدغههاي اصلي درخصوص مديريت دانش، چگونگي اجراي آن است. بسياري از شركتها و سازمانهايي كه درحال تلاش براي آغاز مديريت دانش هستند درخصوص تعيين بهترين رويكرد به منظور پذيرش آن از اطمينان كافي برخوردار نيستند. بررسيهاي انجام شده مشخص ميكند كه برخورداري از رويكردي تركيبي كه دربرگيرنده عوامل اجتماعي و تكنولوژيك باشد، ايدهآل است. بنابراين آگاهي سازمانها ازعوامل اصلي مديريت دانش كه پذيرش و اجراي آنرا با موفقيت همراه ميسازد، موجب هموار شدن مسير پيش روي آنان خواهد شد.
تعريف دانش
دانش تركيب سازمان يافتهاي از دادهها است كه از طريق قوانين، فرآيندها و عملكردها حاصل شده است. دانش را معنا يا مفهومي ميداند كه از فكر پديد آمده است و بدون آن اطلاعات يا داده تلقي ميشود و تنها از طريق اين مفهوم است كه اطلاعات حيات يافته و به دانش تبديل ميشود. اطلاعات به دانش تبديل نميشود مگر اينكه به كار گرفته شود، به عبارت ديگر با كاربرد اطلاعات است كه دانش به معناي واقعي حاصل ميشود.
دانش و اطلاعات اغلب به صورت مترادف به كار ميروند، اما بين اين دو تفاوت وجود دارد. دانش معمولا متضمن يك حامل است، درحالي كه اطلاعات به صورت مستقل و خودكفا ميباشد. جدا كردن دانش دشوارتر از اطلاعات است، بنابراين بستهبندي و انتقال آن دشوار است، دانش بيشتر نياز به يكسانسازي دارد، دانش چيزي است كه ما بيش از آنكه دارنده آن باشيم، آن را هضم ميكنيم. اهميت مردم به عنوان توليدكننده و حامل دانش، باعث ميشود سازمانها دريابند كه دانش، بيشتر به مردم حامل آن تكيه دارد تا پايگاه اطلاعاتي اگر داشتن اطلاعات متضمن كاربرد آن نميباشد، پس چالش مهم، يافتن موثرترين ابزارها براي تسهيل كاربرد آن خواهد بود. صرف دريافت اطلاعات لزوما به معني درك معناي آن و اثرگذاري بر نگرش و رفتار فرد نيست.
جريان دانش
فلمينگ داشتههاي ذهني بشر را با توجه به ميزان درك و ارتباط زمينهاي به سطوح مختلف تقسيم مي كند: داده، اطلاعات، دانش، خرد. بنابراين يكي از مباني اصلي مباحث مرتبط با مديريت دانش، درك مفهوم چهار جزء داده، اطلاعات، دانش، خرد و تعامل بين آنها است. به منظور درك و تعريف دانش، از جريان دانش ميتوان كمك گرفت.
جريان دانش مجموعه فرآيندها و فعاليتهايي است كه از طريق آن داده، اطلاعات، دانش و خرد از يك حالت به حالت ديگر تبديل ميشود. به اين ترتيب لازمه بحث درباره دانش اين است كه ابتدا راجع به داده صحبت كنيم.
راسل اكوف، نظريهپرداز سيستمها و استاد تحول سازماني، محتواي ذهن انسان را به پنج طبقه تقسيم كرده است: ۱) دادهها، ۲) اطلاعات، ۳) دانش، ۴) درك، ۵ ) خرد.
به نظر اكوف سه طبقه اول به گذشته مربوط ميشود. اين چهار طبقه به دانستههاي گذشته و حال ميپردازد. تنها طبقه پنجم يعني خرد است كه به آينده ميپردازد، زيرا شامل چشمانداز و طراحي است. مردم با خرد، آينده را ميآفرينند نه اين كه فقط گذشته و حال را درك كنند، اما كسب خرد، آسان نيست. بايد از اين مراحل گذشت تا به خرد رسيد. بعد درك، فهم «چرايي» است، احتمالي و از جنس درونيابي است، شناختي و تحليلي است، فرآيندي است كه اخذ دانش و توليد دانش جديد با استفاده از دانشهاي قبلي را انجام ميدهد. تفاوت بين درك و دانش، تفاوت ميان يادگيري و حفظ كردن است. افرادي كه به سطح درك رسيدهاند ميتوانند اقدامات مفيدي انجام دهند، زيرا ميتوانند دانش جديد يا لااقل اطلاعات جديد را از آنچه قبلا دانسته و درك شده است به دست آورند، به اين معني كه صاحب درك ميتواند بر اساس اطلاعات، دانش و درك موجود، اقلام جديد آنها را توليد كند؛ براي مثال، سيستمهاي هوش مصنوعي داراي دركند، زيرا ميتوانند دانش جديد را از اطلاعات و دانش ذخيره شده قبلي توليد كنند.
جاشاپارا يكي از متخصصين بينالمللي در زمينه مديريت دانش سطح ديگري به صدر اين سلسله مراتب ميافزايد: حقيقت. در واقع، او خرد و حقيقت را درجاتي مسالهساز و جنجال برانگيز ميداند. از نظر او، خرد و حقيقت، درجات بالاتر از دانش در سلسله مراتبند. اين درجات حتي از مفهوم دانش هم انتزاعيتر است.
تعريف مديريت دانش
دانش بشري هر ۳۳ سال دو برابر ميشود، در حالي كه ظرفيت فكري انسانها هر ۵/۱ تا ۳ ميليون سال دو برابر ميشود. سازمانها نيز از انباشتگي دانش بي بهره نبودهاند، به طوري كه افزايش حجم اطلاعات در سازمانها و لزوم استفاده از آن در تصميمهاي سازماني طي دو دهه اخير باعث ظهور پديدهاي به نام مديريت دانش شده است. اين امر، ضرورت برنامهريزي، سازماندهي، رهبري و پايش دانش سازماني، همچنين مديريت فرآيند دسترسي به دانش درست به گونهاي كه كارآيي و اثربخشي داشته باشد را نشان ميدهد.
بنابراين مديريت دانش تلاش نوين قرن موسوم به عصر دانايي، براي حفظ، هدايت و افزايش هدفمند سرمايههاي دانشي سازمانها است و به اين اشاره دارد كه سرمايهگذاري در علم بهترين و بيشترين سود را به بار ميآورد. مديريت دانش فرآيندي است كه به سازمانها ياري ميدهد تا اطلاعات مهم را بيابند، گزينش، سازماندهي و منتشر كنند. مديريت دانش تخصصي است كه براي فعاليتهايي چون حل مشكلات آموختن پويا، برنامهريزي راهبردي و تصميمگيري ضروري است. مديريت دانش در چند سال اخير پيشرفت قابل توجهي داشته است و در برنامههاي دانشگاهي و اقتصادي بسياري از كشورها نقش كليدي ايفا كرده است.
مديريت دانش همچنين به سازمانها كمك ميكند تا اطلاعات و مهارتهاي مهم را كه به عنوان حافظه سازماني محسوب ميشود و به طور معمول به صورت سازماندهي نشده وجود دارند، شناسايي، انتخاب، سازماندهي و منتشر نمايند. مديريت دانش بر شناسايي دانش و ارائه آن تاكيد ميورزد، به روشي كه بتواند به صورت رسمي به اشتراك گذارده شود و در نتيجه دوباره مورد استفاده قرار گيرد.
بهطور كلي ميتوان گفت: مديريت دانش فرآيند ايجاد، تاييد، ارائه، توزيع و كاربرد دانش ميباشد. اين پنج عامل در حوزه مديريت دانش در يك سازمان، زمينه آموزش، بازخورد و آموزش مجدد را فراهم ميآورد كه به طور معمول براي پديد آوردن، نگهداري و احياي قابليتهاي سازمان مورد استفاده قرار ميگيرد.
تعاريف زيادي در اين زمينه توسط دانشمندان مختلف ارائه شده است كه به برخي از آنان اشاره ميشود:
لوپز بيان ميكند دانش و قابليتهاي سازماني اشكالي از داراييهاي استراتژيك هستند كه اهداف بلندمدت سازمان را از حيث رقابتي و اقتضائات محيطي ارتقا داده و در محيطهاي پويا كاربرد استراتژيك دارند. تبديل دانش ذهني (ضمني) به دانش ثبت شده رسمي (صريح)، يكي از اهداف كليدي مديريت دانش است كه باعث كاهش ريسك از دست رفتن دانش با ارزش سازمان به واسطه افت كاركنان و كاهش خطر از دست دادن حافظه سازمان به هنگام تعديل نيروي انساني ميشود.
باكويتز و ويليامز مديريت دانش را فرآيندي تعريف مينمايند كه از طريق آن سازمان با استفاده از داراييهاي فكري و مبتني بر دانش خود به توليد ارزش و ثروت ميپردازد.
- بيهاكت نيز مديريت دانش را فرآيند ايجاد، خلق، نشر، توزيع و كاربرد دانش ميداند. هدف مديريت دانش مهار و بهكارگيري دانش و اطلاعات و ايجاد دسترسي بيكم و كاست آن براي همه كاركنان است. به اين منظور كه كارشان را بهتر انجام دهند.
دوره تخصصي ۲ هفته اي مهارت هاي كسب و كار در كشور انگليس SLS Specialist Language Services
دوره عالي مديريت كسب و كار DBA Doctor of Business Administration