سه وجه تمايز بين رهبران و مديران

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را براي تبديل شدن به آدم موفق

سه وجه تمايز بين رهبران و مديران

۱۶۶ بازديد ۰ نظر

سه وجه تمايز بين رهبران و مديران

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

منبع:OPEN Forum.com
براي ساختن يك سازمان موفق، به افراد مختلف با موقعيت‌هاي سازماني مختلفي احتياج است تا سازمان بتواند كاركرد روان و درستي داشته باشد.
برخي از نقش‌هاي سازماني به راحتي قابل تعريف هستند در حالي كه براي برخي ديگر مشخص كردن حدود آنها پيچيده‌تر است. مثلا مي‌توان تفاوت يك مدير و يك رهبر را در يك سازمان مثال زد. ممكن است در آن واحد شما هم رهبر و هم مدير مجموعه خود باشيد،‌ولي اينكه شما يك رهبر فوق‌العاده باشيد، لزوما به اين معني نيست كه شما يك مديرعالي هم هستيد و همينطوربالعكس. اما، تفاوت واقعي اين دو جايگاه سازماني چيست؟
وارِنبيس در كتاب خود تحت عنوان «رهبر شدن» درباره چند مورد از تفاوت‌هاي اصلي رهبري و مديريت توضيح مي‌دهد. ما در اين جا با استفاده از اين كتاب،‌ ديدگاه‌هاي جنووايد موسس و مدير عامل يونورسيتي نو و پيتر دراكر پدر علم مديريت نوين چند مورد از شاخص‌هاي كليدي را بيان مي‌كنيم.
۱‌- رهبران نوآورند در حالي كه مديران، مديريت و نظارت مي‌كنند.
اين به اين معني است كه رهبر كسي است كه ايده‌هاي نو ارائه مي‌كند و سازمان را به سمت يك انديشه پيشرو و حركت رو به جلو هدايت مي‌كند. اين فرد بايد همواره افق‌هاي بلندمدت شركت را مدنظر داشته و براي سازمان خود استراتژي و تاكتيك‌هاي جديدي ترسيم كند. همچنين او بايد نسبت به آخرين تغييرات،‌ فن‌آوري‌ها و مهارت‌هاي مربوط به سازمان اشراف كامل داشته باشد.
وايد مي‌گويد: از يكسو، شما با افراد و كارمنداني مواجه هستيد كه تنها به سر كارمي‌آيند و مسووليت خود را انجام مي‌دهند و بدون آنكه نسبت به وضعيت شركت يا سازمان خود بيانديشند به خانه باز مي‌گردند، اما در سوي ديگر،‌ شما رهبران را داريد كه فكر آنها در تمام روز متوجه كسب‌وكار وآينده آن است. و يك مدير كه آنچه را كه در حال حاضر وجود دارد حفظ و نگهداري مي‌كند. اين فرد مي‌بايد خطوط قرمزهاي سازمان را تحت نظر داشته و كنترل امور را حفظ كند، در غيراين صورت ممكن است سازمان او با بي‌نظمي و هرج و مرج مواجه شود.
آلن موري به نقل از دراكر در كتاب خود به اسم «راهنماي كاربردي براي مديريت؛ درس‌هايي ماندگار از بهترين رهبران مي‌نويسد، مديركسي است كه: هدف‌ها و معيارهاي مناسب را بنيان نهاده و كاركردسازمان را تفسير، آناليز و ارزيابي مي‌كند. مديران افرادي كه با آنان كارمي‌كنند را درك مي‌كنند و مي‌دانندبراي يك وظيفه خاص بهترين فرد كدام است.
۲‌- يك رهبر، اعتماد را در سازمان گسترش مي‌دهد، در حالي كه يك مدير بر كنترل سازمان اتكامي‌كند.
به گفته ويد، يك رهبر كسي است كه در سايراعضاي سازمان انگيزه ايجاد مي‌كند تا بهترين خود باشند، در عين حال او آهنگ حركت سايراعضاي گروه را نيزتعيين مي‌كند.
وي مي‌افزايد: «رهبري يك تيم، كاري نيست كه شما انجام مي‌دهيد، بلكه كاري است كه ديگران در واكنش به شما انجام مي‌دهند. اگر هيچ‌كسي همگام با آهنگ شما حركت نكند، اين نشان دهنده آن است كه شما يك رهبر موفق نيستيد.»
و اگر افراد به خاطر انگيزه‌اي كه شما در آنها ايجاد كرده‌ايد، به ميدان آمده و مسووليت‌هاي جديد را بپذيرند، اين به اين معني است كه شما درون سازمان رابطه‌اي بر حسب اعتماد به وجود آورده‌ايد كه اين براي سازمان تان بسيارحياتي است، به خصوص در مواقعي كه كسب و كار به سرعت در حال تغييراست و افراد بايد به اهداف از پيش تعيين شده خود، ايمان داشته باشند.
در حالي كه طبق نظر دراكر،‌ وظيفه مديران اين است كه كنترل افراد را حفظ كنند؛ چه با استفاده ازكمك به آنها براي گسترش آنچه هم اكنون دارند يا ايجاد زمينه‌اي مناسب براي خلق استعدادهايشان به بهترين شكل ممكن. براي انجام هر چه بهتر اين كار، يك مدير بايد افرادي را كه با آنها كار مي‌كند به طوركامل بشناسد و همچنين علايق و سلايق آنها را درك كند. پس از سپري كردن اين مرحله است كه يك مدير با تصميم‌گيري راجع به دستمزد افراد، جايگاه آنها،‌ ارتقاي شغلي‌شان و همچنين ارتباطات با آنها،از مجموعه افراد خود يك «تيم» مي‌سازد.
وايدمي‌گويد: مديريت يك پروژه يك چيز است و قدرت بخشيدن به ديگران مساله ديگري است.
۳‌- رهبران مي‌پرسند «چه چيز» و «چرا»،‌ در حالي كه مديران مي‌پرسند «چگونه» و «چه زماني».
در حين پرسيدن «چه چيز» و «چرا»، شما بايد از ديگران بپرسيدكه چرا يك عمل خاص در سازمان انجام مي‌شود و ممكن است گاهي اوقات اين مساله برتري شما را به چالش بكشد.
وايدمي‌گويد: «اين به اين معني است كه اين افراد قادر خواهند بود وقتي كه احساس مي‌كنندكه چيز متفاوتي براي سازمان مورد نياز است، در مقابل مديران رده بالاتر بايستند». وايد مي‌افزايد: «من هميشه به افرادم مي‌گويم، در اين گونه موارد،‌ من از شما انتظار ندارم كه هميشه حق با شما باشد، بلكه انتظار دارم حتي درغالب مواقع اشتباه كنيد!»
اگر كمپاني شما با نقصان و شكستي روبه‌رو شده است،‌ وظيفه يك رهبر اين است كه بيايد و بگويد «ما از اين شكست چه چيز يادگرفتيم؟» و «چگونه از اطلاعات بدست آمده براي روشن‌تر كردن اهدافمان ياارتقاي آنها استفاده مي‌كنيم؟»
اين درحالي است كه مديران به معنا و تفسيرشكست فكرنمي‌كنند. كار آنها اين است كه بپرسند «چگونه» و «چه زماني» تا مطمئن شوند طبق برنامه از پيش تعيين شده پيش مي‌روند. دراكر مي‌نويسد: مديران موقعيت فعلي خود را مي‌پذيرند و بيشتر شبيه سربازان در ارتش عمل مي‌كنند. آنها مي‌دانندكه برنامه‌ها و دستورات داده شده لازم الاجرا هستند و وظيفه آنها در نظر گرفتن و رسيدن به اهداف فعلي شركت است. با وجود اينكه اين دو جايگاه و نقش ممكن است به هم شبيه باشند، طبق نظر وايد «بهترين مديران در عين حال رهبر هم هستند». وي مي‌افزايد: «فكرمي‌كنم هر دو كار را بتوانيد با هم انجام دهيد،‌ ولي به زمان نياز داريد تا آنها را در خود پرورش دهيد.»
مترجم:روزبه مرسلي

با خدمات آموزشي و مشاوره اي ما بيشتر آشنا شويد:

دوره تخصصي ۲ هفته اي مهارت هاي كسب و كار در كشور انگليس SLS Specialist Language Services

دوره عالي مديريت كسب و كار DBA  Doctor of Business Administration

دوره مديريت كسب و كار MBA Master of Business Administration

ارائه خدمات مشاوره اي در دو بخش مشاوره فردي و كسب و كار

Telegram-Android-icon

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.