شش قانون كسب و كاري كه مي‌توانيد زيرپا بگذاريد

Get Ready to Transform Yourself for Success خودتان را براي تبديل شدن به آدم موفق

شش قانون كسب و كاري كه مي‌توانيد زيرپا بگذاريد

۱۵۷ بازديد ۰ نظر

شش قانون كسب و كاري كه مي‌توانيد زيرپا بگذاريد

دوره MBA و DBA

دوره MBA و DBA

من «رنه شيمادا»، موسس شركت High Tech Connect هستم. ممكن است ذاتا آدمي قانونمندي باشم، ‌اما زماني كه پاي شركتم به ميان مي‌آيد خوب مي‌دانم كه چه وقت از قوانين سرپيچي كنم.

من اهل ريسك كردن نيستم. حتي زماني كه بچه بودم، اكثر اوقات هرچه معلم‌ها مي‌گفتند، انجام مي‌دادم و به حرف والدينم گوش مي‌كردم. در دانشكده و اوايل كارم در شركت‌هاي فناوري، براي رسيدن به سطح بعدي از مديريت و ارتقا از يك مسير خطي و قابل پيش‌بيني‌ پيروي مي‌كردم.

 سليم خليلي مدرس و مشاور حوزه كسب و كار و برگزار كننده دوره هاي MBA  و DBA با مجوز وزارت علوم و همكاري دانشگاه هاي داخلي و خارجي، اين مطلب را براي شما انتخاب كرده است 

اما زماني كه كسب و كار خود را راه اندازي كردم، همه چيز تغيير كرد. عدم ريسك به معني عدم دستيابي به سود و موفقيت بود. من متوجه شدم كه گاهي اوقات قوانين استاندارد كاربردي ندارند، به خصوص قوانين زير:

  1. «هرگز با خانواده و دوستان خود كار نكنيد.» اولين كساني كه من استخدام كردم، خواهرم و بهترين دوستش بود. خواهر من لوري بسيار به جزئيات اهميت مي‌دهد و همسر او نيز در قسمت خدمات پس از فروش در فروشگاه زنجيره‌اي Nordstrom سابقه كار داشت. از آن زمان ۱۵ سال گذشته و آنها هنوز در شركت من كار مي‌كنند و بسيار كمك حال من هستند. مطمئنا ما اختلاف نظرهايي داشته‌ايم، ‌اما لوري و مايكل همواره به موفقيت شركت متعهد بوده‌اند و براي من به عنوان مدير شركت احترام قائلند. ما به يكديگر اعتماد داريم و در مورد مسائل مهم شركت با هم بحث و گفت‌وگو مي‌كنيم.
  2. «مدرك كارشناسي ارشد مديريت كسب و كار (MBA) بگيريد.» همان طور كه از استيو جابز، والت ديزني و مارك زوكربرگ آموخته‌ايم، داشتن مدرك عالي تحصيلي كسب و كار براي كارآفريني موفق لازم نيست. از افراد هوشمند بهره بگيريد، به داشته‌هاي خود اعتماد كنيد و تنها كافي است كه به جلو حركت كنيد. من با پيوستن به گروه فرشتگان نجات سرمايه‌گذاري به بينش و درك فوق العاده‌اي رسيده‌ام و ديده‌ام كه چطور كارفرمايان شركت شان را مي‌گردانند و بازاريابي مي‌كنند. فرشتگان كسب‌وكار، افراد توانمندي هستند كه به طور غيررسمي‌ و غيرشركتي فعاليت مي‌كنند و علاقه‌مند به سرمايه‌گذاري يا مشاركت باشركت‌هاي كوچك نوپايي هستند كه در مرحله اوليه باشند. سازمان‌هاي تخصصي و حرفه‌اي در صنعت مربوط به حرفه‌ام، مرا به كارفرماي موفقي تبديل كرده‌اند. سازماني به نام ويستيج كه ارائه‌دهنده مشاوره به شركت‌ها است، امكان دسترسي به متخصصان در هر زمينه‌اي از كسب و كار را براي من فراهم كرد.
  3. «فروش، كليد موفقيت است.» من به عنوان صاحب يك كسب‌و‌‌كار، سال‌ها موفق بودم. متاسفانه در قسمت فروش با مشكل مواجه بودم. از درخواست كردن براي پول متنفرم. بنابراين كارمندان فروش حرفه‌اي را استخدام كردم‌؛ اما همه آنها ناموفق بودند. حالا مي‌فهمم به همان اندازه كه من از فروختن متنفرم، مشتريانم هم از‌اينكه در معرض فروش قرار بگيرند متنفرند. آنها حقيقتا نياز به همفكري كسي دارند كه ناراحتي شان را درك كند و راه حلي را بيابد كه حتي نياز به كار بيشتر هم نباشد.
  4. «شما نياز به طرح و برنامه داريد.» به مدت چند سال، گروه ما هيچ طرح كسب و كار رسمي‌اي نداشت. البته بدون نقشه ، ممكن است وقت و منابع را هدر دهيد. حتي ممكن است متوجه نشويد چه زمان به اهدافتان دست مي‌يابيد. ‌اما گذراندن هفته‌ها به بحث و مذاكره براي نوشتن طرحي جامع كه تازه قسمت كوچكي از آن اجرا مي‌شود، سودآور و مفيد نيست.

ما شروع ساده‌اي داشتيم و همان شيوه را ادامه داديم؛ يك صفحه به منظور درآمد سالانه و يك موضوع اصلي كه مورد توافق كل تيم بود، همچنين هر سه ماه، يك يا دو طرح براي هر نفر درنظر گرفته مي‌شد. با ‌اين طرح‌هاي ساده زماني كه بازار تكنولوژي در سال ۲۰۰۹ دچار ركود شد، روش ما‌ اين ‌امكان را به ما داد كه سريع تغيير موضع دهيم. ما حساب فروش خود را كاهش داديم و سرمايه‌گذاري بزرگي را در رسانه‌هاي اجتماعي انجام داديم. در نهايت، ‌اين آن چيزي بود كه ما را به سمت بهبودي سوق داد.

  1. «گستره مشتريان خود را متنوع كنيد.» حقيقتا ما سال‌ها تلاش كرديم. ‌اما زماني كه يك غول صنعتي، بزرگ‌ترين مشتري شماست و مديران با همكارانشان در بخش‌هاي ديگر در مورد شما حرف مي‌زنند، چه جاي شكايت باقي مي‌ماند؟ بازاريابي دهان به دهان هميشه يك هديه و مزيت محسوب مي‌شود.‌ اين نوع بازاريابي به گونه‌اي است كه آوازه سرويس‌ها و خدمات خوب از طريق مردم دهان به دهان مي‌گردد و باعث مي‌شود كه يك سرويس يا شركت از اين طريق بر تعداد مشتريان خود بيفزايد. مطمئنا، ما با سايرشركت‌هاي بزرگ و همچنين با بسياري از شركت‌هاي كوچك نيز كار كرده‌ايم؛ ‌اما بزرگ‌ترين مشتري ما آن شركتي است كه باعث حفظ و پايداري كسب و كار ما مي‌شود. بنابراين ما سخت كار مي‌كنيم، تا بتوانيم تداوم همكاري خود را با‌اين شركت‌ها حفظ كنيم.
  2. «هرگز رايگان كار نكنيد.» هنوز هم گاهي اوقات پيش مي‌آيد كه ما خدمات خود را به صورت رايگان ارائه مي‌دهيم. در حقيقت، ‌اين شيوه‌اي بود كه ما كسب و كار خود را آغاز كرديم. ما با دوستاني كه نياز به تبليغات داشتند همكاري مي‌كرديم و آنها هم تخصص مربوطه را در اختيار ما مي‌گذاشتند.

بعد از دو سال متوجه شديم كه موقعيت كسب و كار واقعي نيز در ‌اين حوزه وجود دارد و حالا ما به جايي رسيده‌ايم كه هزينه‌هاي بيمه، ماليات، اجاره، حقوق كارمندان و ساير هزينه‌ها را پرداخت مي‌كنيم، البته زمان‌هايي هم هست كه نمي‌توانيم در برابر حمايت سازمان‌هاي غيرانتفاعي و به ويژه دوستان نزديك مقاومت كنيم.

ممكن است من ذاتا پيرو قانون باشم. من هميشه چراغ راهنما مي‌زنم و صبورانه در صف منتظر مي‌شوم. ‌اما يكي از مهيج ترين چيزها در مورد يك كارآفرين و كارفرما، خلاقيت و نوآوري است و‌اينكه كشف كند چه چيزي بهترين است، حتي اگر برخلاف آن چيزي باشد كه ديگران توصيه مي‌كنند.‌ اين است زيبايي رييس خود بودن.

مترجم: زهره همتيان

 

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.